یا لطیف
... خیلی فکر کردم برای تشابه اوضاع و احوالم چی پیدا کنم تا رسیدم به این واژه
« زورق شکسته »
فکرشو بکن یه زورق شکسته که موج های کوبنده ی دریا کوبیدنش به ساحلی صخره ای و در هم شکسته. به هیچ دردی نمی خوره جز سوزاندن.
***
نشسته ام من به ما تم دل
شکسته زورق نشسته در گل
به ساحلی که دورم از نگاه تو
به ساحلی که دورم از نگاه تو
من ز چشمان روزگار چون سرشکی چکیده ام
رنگ شادی رو ای خدا به عمر خود ندیده ام
***
***
خدا کمکم کن
یا لطیف
من کیم ؟ تصویر گنگ زندگی عکس مرگ خنده ها در زیر قاب
من کیم ؟ گم کرده راهی در ظلام خسته ای چشم انتظار آفتاب
من کیم ؟ افسانه ای افسون شده فصل غم آلوده ای از یک کتاب
من کیم ؟ آشفته حالی مضطرب تشنه ای در شور زار التهاب
من کیم ؟ بیمار عشق آتشین بی طبیب افتاده ای در رختخواب
من کیم ؟ حسرت کشی حیرت نسیب بی جوابی در دو راه انتخاب
آرزو دارم بمیرم
***
یا لطیف
***
چنان دل کندم از دنیا
که شکلم شکل تنهایی است
ببین مرگ مرا در خود
که مرگ من تماشایی است
***
***
حال من دست خودم نیست
دیگه آروم نمی گیرم
دلم از کسی گرفته
که می خوام براش بمیرم
***